سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برگزیده همایش پارسی بلاگ و جشنواره امام من
 
قالب وبلاگ
سایت های مفید
پیوندهای روزانه

از زمانیکه مرحله دوم شیمی درمانی علی شروع شده تقریبا هر روز اخبار ناخوشایندی رو از سیر نزولی درمانی علی می شنویم دیگه برای گریه کردن هیج علت و بغضی نیست...

صبا و محمد حسین دو روز پیش من بودند و با کمک حاج خانم مادر دور از آب شدن علی رتق و فتقشون کردیم...الهی بمیرم براشون خدا چقدر زود داره این دوتا رو امتحان می کنه...سریع از ذهنم می گذره دیگه از رقیه حسین (ع) که مظلومتر نیستند.

دوباره خاطره تلفن میکنه و میگه بیمارستان از بستری کردن علی ممانعت کرده و گفته چون بدنشون سیستم ایمنی نداره و اگه توی بیمارستان عفونت کنه دیگه نمیشه کاری کرد...حرف برای علی که خودش هم کادر بهداشت و درمانه و هم ایمنولوژی خونده کاملا واضحه...

از زمانیکه کلاسهای تفسیر معراج السعاده رو شروع کردیم مقرر شد ابتدای کلاسو با قرائت 5 آیه از قران به همراه معنی و تفسیر مزین کنیم چون توی دارالقران تجربه تفسیرهای استاد بهرامپور را داشتم برای تفسیر پیشنهاد ایشون را دادم و گفتم خریداری کتب تفسیر هم با خودم...برای همین قرانو باز کردم که تفاسیرو برای فردا آماده کنم...الله اکبر از عظمت مهربانی خدا:

155 بقره: و همواره شما را به نوعی از ترس و گرسنگی و زیان مالی و جانی و کمبود محصول می آزماییم و صابران را نوید بده...همان کسانیکه چون مصیبتی به آنها می رسد گویند انا لله و انا الیه راجعون...و براینان درود پروردگارشان و رحمت او باد اینانند که رهیافته اند...

تا پیش حاج خانم مادر می رم که برایشان آیات بالا رو بخونم کتابشونو می بندند و میگن: ‍داشتم مادر قران خوندنتون گوش می کردم تموم شد؟

ـ وای مامان چقدر خدا خوبه چقدر ماهه گوش کنید ...و معنی آیات بالا رو خوندم.می بینی مامان خدا هر روز داره برامون هدیه می فرسته ولی خودمون قبول نمی کنیم...

حاج خانم: چقدر زیبا...هیچی از نعمت سلامتی بالاتر و مهمتر نیست؟

ـ چرا مامان جان نعمت آبرو و ایمان از نعمت سلامتی خیلی مهمتره...از بخواهیم ضامن آبرو ایمانمون باشه تحمل بقیه مصائب واقعا مشکل نیست...

حاج خانم: برای همراهی علی در شبهای بیمارستان چند تا از اقوام ( اسم بردند...) اعلام همکاری کردند...دیگه مادر داره روزهای سختمون شروع میشه...!

ـ داشتن رحم و قوم خوب هم به اندازه سلامتی ارزشمنده...به اندازه ای ارزشمنده که حضرت امیر(ع) می فرمایند اقوام رگ و ریشه آدمند...

حاج خانم: دکتر معالج علی گفته صبا رو کم کم آماده کنید...جوجه های خاطره مگه چند سالشونه؟(تعبیری که حاج خانم همیشه برای نوه هاشون به کار میبرند و من عاشق این تعبیر هستم...)

ـ با اعتماد به نفس میگم: مادر خوب من! اولا خداوند ارحم الراحمین و ثانیا از اولاد حسین(ع) که مظلومتر و تنهاتر نیستند...خاطره و جوجه هاش اولین کسانی که قراره این طور امتحان بشن...زمان جنگو یادتون هست...پس ما نه اولین خانواده هستیم و نه آخرینش که قراره امتحان بشیم... خدارو شکر معلومه خدا خیلی هم از ما نومید نیست که ما نبرده توی لیست سیاه استدراج و املاء...

حاج خانم می خوابند و من هم کمی کتاب می خوونم و کمی می نویسم و بعد...

ــــــــــــــــــــ

صبا جان! از خداوند می خواهم که با نهایت صحت جسم، ایمان و اندیشه در آینده قدم بگذاری...

 


[ یکشنبه 89/8/2 ] [ 8:27 صبح ] [ رضوانه (نگهبان بهشت) ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب