برگزیده همایش پارسی بلاگ و جشنواره امام من | ||
دختر و پسر چند وقتیست که دلباخته یکدیگر شده بودند دختر= زیبا، مهربان، با اخلاق و نه چندان مذهبی پسر= خوش تیپ، مهربان، مغرور* و مومن از نوع روشنفکر برای وصل شدن این دو هیچ سنخنیتی وجود نداشت الا عشق ... دختر: دوست دارم چادر سر کنم و پدر شوهر مومن باشد مثل پدرتو پسر: اهل نماز و روزه هستی که ان شاالله... دختر: نماز چند بار خووندم ولی روزه تا حالا نگرفتم آخه فشارم میره پایین...ضعف می کنم. پسر می خندد: خوب دختر خوب فشار پایین و ضعف که از ملزومات روزه اس خداوند بهشتو به خاطر سختیهایی که براش متحمل شدیم بهمون میده...نماز هم باید حتما توی برنامه هر مسلمونی باشه... دختر: تا حالا ندیدم کسی توی خونه مون نماز بخوونه ولی بخاطر تو هم نماز می خوونم و هم روزه می گیریم... چند روز بعد... دختر: بخاطر تو هم 21 ماه رمضون و هم دو روز بعدشو گرفتم، نماز هم خووندم ولی خیلی نماز خووندن سختها...وقتی نماز می خووندم سگمون همچین با تعجب نگام میکرد... پسر: وای سگ هم دارید؟ دختر: اشکالش چیه خدا گفته نگهداشتن سگ گناه نداره... پسر شروع می کنه به پرداختنه موضوعات سگ معلم و سگ نگهبان...که دختره می گه خوب بابا سگ سگه دیگه یا همشون پاکن یا نجس... پسر می داند که وصال در این عشق بسیار سخت است...ولی همه در مقابل عشق تسلیم هستند پسر یک روز عازم... است که دختر می پرسد:کجا میری؟ پسر: آسایشگاه جانبازان شیمیایی...برای عیادت دو سه تا از همرزمهای پدرم دختر در حالی که گریه اش گرفته: آخی اینها رو که به زور فرستاده جنگ که اینجوری بشن؟ میشه منهم بیام توروخدا؟ پسر به حجاب دختر اشاره میکنه و تنها میره... پسر متوجه میشه که دیدگاهشون در مورد جنگ و جبهه چقدر متفاوت است...ولی همه در مقابل عشق تسلیم هستند یک اتفاق جالب رخ میدهد دختر عازم یکی جلسات روح و تعریف روح است که پسر او را همراهی میکند آقای به ظاهر تحصیلکرده و در امر روح تحقیق کرده پشت تریبون می ایستد و این گونه روح را تعریف میکند: روح درگذشتگان (اموات) ما در همه چیز حلول می کنن و وجود دارند مبل، تلویزیون و حتی سگ منزلمون که ناگاه از وسط جمعیت صدای داد دختر در میاد: وقتی قران میگه انسان را عزیز آفریدیم وقتی میگه انسان اشرف مخلوقات است اون موقع روح این اشرف مخلوقات، توی سگ خونمون حلول می کنه... من نه نماز می خوونم و نه روزه می گیرم ولی تا حالا بیش از چهل بار قران رو با معنی ختم کرده ام دیگه این اراجیف تحویل من ندین که... برید یه جای دیگه نوندونی بزنید... شوک دیگر مثل صاعقه بر سر پسر نازل میشه چهل بار ختم قران با معنی... می خواد ختمهای خودشو اونهم بدن معنی حساب کنه که به پنج شش بار هم نمی رسه... پسر برای مشورت به مادرش پناه می بره و مادرش عنوان میکنه که درهرحال خودت تصمیم گیرنده اصلی هستی...نهایت خواست خونه ما بیاد یه حجاب فرمالیته دست و پا میکنه و میاد ولی خودت یک عمر با انجام واجبات و...می خوایی چکار کنی؟ من به شخصه با توجه به محاسن اخلاقی این دختر طبق گفته های خودت، موافق هستم ولی تصمیم گیرنده اصلی خودت هستی پسر عازم مشهد میشود و سه روز مجاور حرم آقا امام رضا(ع)...برای مشورت و گرفتن تصمیم نهایی که بلاخره به این نتیجه میرسد که اگر قرار باشد دختر مثل او زندگی کند که ایمان، ایمان اجباریست و حلاوتی ندارد و خودش هم که محاله مثل دختر و خانواده اش زندگی کنه...واگر هم قرار باشد که کسی به کار کسی کار نداشته باشد که دیگر زندگی مشترک نیست...ولی با این عشق چکار کند؟ چند سال بعد: زندگی دختر= شوهری از جنس خودش و یک دختر بی حجاب و البته سگشون هم گوشه آپارتمانشون زندگی میکنه زندگی پسر= زنی از جنس خودش و یک دختر محجبه و پایند به تمامی واجباتش *حتما شنیده اید که عشق هر غروری را خواهد شکست حتی اگر صاحبانش جهانی را تسخیر کرده باشند بخوانید و بدانید که: 1: نظرات پسر در نوشته نگهبان بهشت منعکس شده است . 2: پسر در مسیر این عشق زحمات دیگر هم کشیده که جواب نداده بود چون در حوصله سطور نگنجید نگهبان بهشت ننوشت. 3: آن دو هنوز هم در سکوت و دور از هم عاشق همدیگر هستند. [ شنبه 89/7/3 ] [ 11:16 صبح ] [ رضوانه (نگهبان بهشت) ]
[ نظرات () ]
|