برگزیده همایش پارسی بلاگ و جشنواره امام من | ||
این تعریف از ساعت کامپیوتری رو به دایی کوچیکم ارائه دادم ـ ایشون که در حال حاضر از مغزهای متفکر رایانه ایران است آن زمان دانشجوی کامپیوتر علم و صنعت بود ـ دایی وحید که متوجه اشتباه من شده بود یه ماشین حساب آورد _ به همین خاطر اون ماشین حساب رو هم به من داد ـ و گفت اینهم یک نوع کامپیوتره...که یک سری عملیات در درون این ماشین حساب کار حساب و کتاب کردنو راحت می کنه...کلا کار کامپیوتر حساب و کتاب و راحت کردن کار آدمهاست...البته از کل حرفهای دایی وحید فقط همین چند جمله رو فهمیدم بخاطر همین توی ذهنم مونده... سال 70 به اتاق کار دایی رفتم دیدم وای چند تلویزیون هست که داییم داره روی دگمه های یک دستگاه می زنه و تند تند کار میکنه...سریع گفت: بشین هر چی که می گم رو از این صفحه پیدا کن و بزن که چشمم به کیبورد خورد که خیلی ذوق کردم...دایی حرف منقطع لاتین رو می گفت و من کلی روی کیبورد می گشتم و پیدا می کردم و محکم فشار می دادم ...روی صفحه سیاه تلویزیون _ که دیگه اسمش مانیتور شده بود _ سریع یک سری اعداد و ارقام می آمد... تابستون همون سال من و خواهرم اسممونو توی کلاسهای کامپیوتر نوشتیم...که اون موقع فقط محیط داس فعال و رایج بود که ما هم همونو یادگرفتیم ولی همیشه از اینکه صفحه مانیتور سیاه بود ناراحت بودم(آخه من طرفدار رنگهای شاد هستم). خیلی جسته گریخته با سیستم کار می کرد تا سال 83 دوره مهارت های هفتگانه رو تکمیل کردم و اتفاقا شاغل هم شدم ...سرعت یادگیری من خیلی بالا بود چقدر مدیر واحدمون تعجب کرده بود که غالب جملات ایشون موقع یادآوری بعضی از موارد اینترنتی رو من تکمیل می کردم احساس می کردم من واقعاً برای یادگیری سیستم ساخته شده بودم و خیلی افسوس خوردم که کاش بجای کار هنری که بلدم از خیلی پیشتر به سراغ رایانه می رفتم... ولی با گذشت پنج سال از آشنایی جدی من با رایانه، با خودم میگم که آدمهای دنیا به دو دسته تقسیم میشن: هنرمندها* و بی هنرها
* منظور از هنر، هنر رایانه ای نیست، منظور همان چیزیست که از تعریف هنر در اذهان داریم. [ دوشنبه 88/8/25 ] [ 11:40 صبح ] [ رضوانه (نگهبان بهشت) ]
[ نظرات () ]
|