
نوشته مربوط این شعر رو توی دلم برای خودم مرور کردم چون دوست نداشتم ثبت بشه از نوشتنش خودداری کردم..
تو را از بین صدها گل جدا کردم*تو سینه جشن عشقت رو به پا کردم
برای نقطه ی پایان تنهایی*تو تنها اسمی بودی که صدا کردم
بگو از پاکی چشمات منو لبریز خواستن کن*با دستات حلقه ای از گل بساز و گردن من کن
اگه از مرگ باورها از آدمها دلم سرده*نوازش کن تو دستام رو که خیلی وقته یخ کرده
زیادیم کرده پژمردن*زیادیم کرده غم خوردن*توی بیداد تنهایی درعین زندگی مردن
بگو از پاکی چشمه منو لبریز خواستن کن*با دستات حلقه ای از گل بساز و گردن من کن
اگه از مرگ باورها از آدمها دلم سرده*نوازش کن تو دستام رو که خیلی وقته یخ کرده