برگزیده همایش پارسی بلاگ و جشنواره امام من
 
قالب وبلاگ
سایت های مفید
پیوندهای روزانه

هوالخالق رضوان و الطوبی...

میلاد مهدی صاحب زمان عجل ا... تهنیت بادا.

پنج شنبه تولد حضرت مادرمه برای همین دوست داشتم کمی از دوران کودکی مادرم اینجا به یادگار بنویسم:

طوبی مادرم، در تیر 1325 در محله حشمت الدوله تهران ( حوالی بیت رهبری اکنون) از یک پدر فرهنگی و مادری سنتی با اصالت ساوه ای به دنیا آمدند. حشمت الدوله از محلات مرفه نشین آن زمان تهران بود...

پدربزرگم خانه هزار متری را از مرحوم دکتر مصدق اجاره کرده بودند که مادرم در همان خانه بدنیا میان و ازدواج می کنن.

با دکتر مصدق، نظام السلطنه و دکتر سید حسین سهراب، سناتور علی وکیلی، سپهبد جم، حاتمیان و رزم آرا همسایه میشن...

 دکتر سهراب در دربار پهلوی خیلی مراوده داشت برای همین از جریانات آنجا برای پدربزرگم که اهل مطالعه و سیاست بودند بسیار تعریف می کرد و مادر هم به گوش می نشست و می شنید که دکتر سهراب به پدرش از فساد دربار، از زیبایی ثریا، از بی آبرویی مهناز پهلوی با یک افسر آلمانی و... تعریف می کرد.

میانه های روز مادرم که دخترکی زیبا بود به کنار صندلی چرخدار نظام السلطنه میرود تا او داستانهای قدیمی تعریف کند.

از خاطرات تلخ مادرم غارت و مصادره خانه دکتر مصدق به دستور شاه به سال 1332 ـ بعد از مخالفت ایشان با شاه ـ بوده است.

مادرم می گوید: اولین بار که فرح را دیدم مادرم در گوش خاله ام گفت: وا این مرتیکه (شاه) ثریا به این خوشگلیو طلاق داده اومده این سیاه سوخته (فرح دیبا) رو گرفته؟خاله سوری هم گفته: شاه بچه می خواد اینو گرفته که براش پسر بیاره...

مادرم با یک برادر به نام یوسف و یک خواهر به نام سوسن (خاله مینا فعلی) کودکی را به نوجوانی وصل می کند.

می گوید: لیموناد ـ تازه به ایران آمده بود ـ ساندویج گاز زدن، بستنی اکبر مشدی و گردش توی سه راه شاه، رفتن به تئاترپارس و دهقان و سینما دیانا(سپیده فعلی) و اوشون فشم بهترین و وجدبرانگیزترین تفریحات اون روزا بود که در قبال کارها و نمرات خوبش، نصیبش میشده از دولت سر دست و دلبازی پدر.

از آب فرمانفرما و لوله کشی شدن خونه خودشون در سال 1335 میگه که اصلا باورمون نمیشد که از شیر حوض آب با چرخوندن یک فلکه آب بیاد بیرون...

دوران تحصیلش را در مدرسه ایران دخت و ملی بدیع ـ مدرسه ای که غالب دختران رجال سیاسی اون موقع توش درس می خووندن ـ می گذرونه.با سیمین غانم و ... همدوره میشه و کلاس موسیقی و یک دوره کوتاه باله را هم می گذرونه.

در منزل تلفن، سگ، له له هم داشتند و البته یک خیاط که ماهی یک بار برای دوختن لباساشون بهشون سر میزده...

...ادامه دارد.


[ سه شنبه 91/4/13 ] [ 10:55 صبح ] [ رضوانه (نگهبان بهشت) ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب