برگزیده همایش پارسی بلاگ و جشنواره امام من | ||
هو المحسن و المجمل
بعد از اضافه کاری، دیگه وقتی به نزدیک خونه میرسم کاملا هوا تاریک شده و برای گذشتن از یه خیابون اصلی و پرتردد خیلی باید دقت بشه. قصد عبور دارم که راننده ها حتی کمی از سرعتشان کم نمی کنن مجبور میشم یه چند قدمیو به جهت مخالف ماشینها در کنار خیابون حرکت کنم تا به یه چهارراه برسم شاید بشه اونجا راحت تر از خیابون عبور کنم. شروع حرکت من در جهت مخالف ماشین ها درست با نور بالا زدن و نیش ترمزای راننده ها شروع میشه ...
واقعاً چرا ...؟
ــــــــــــــــــ
توی هفته گذشته مجبور بودم چند روز برای انجام کاری برم کرج و از خطوط تاکسیرانی واقع در شهر استفاده کنم و هیچ وقت نشد که روی صندلی جلو بشینم که راحت تر باشم و از یکی از صندلی عقب استفاده می کردم و هر دفعه هم مردی در کنارم می نشست و من تا مقصد مجبور بودم که خیلی جمع و جور بنشینم که حتی گوشه ای از بدنم به بدن نامحرم کنار دستیم نخوره و نکته قابل تامل این بود که توی این چند دفعه حتی یکبار هم نشد که مردی که در کنار من قرار گرفته بود کمی در نشستنش رعایت کنه و معذب بشینه...
واقعاً چرا ...؟
[ شنبه 90/10/10 ] [ 7:28 صبح ] [ رضوانه (نگهبان بهشت) ]
[ نظرات () ]
|