سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برگزیده همایش پارسی بلاگ و جشنواره امام من
 
قالب وبلاگ
سایت های مفید
پیوندهای روزانه

هو الستر القبیح

ـ دانشجوی دکتراس و در شرف هیئت علمی شدن میگه: با اینکه از اول چادری بودم ولی بعضی جاها که میرم ار چادری بومدنم خجالت میکشم! عازم یه دوره شش ماه فرصت مطالعاتی شده به استرالیا، با حجاب می ره و با حجاب برمیگرده میگه: اولین روز ورودم به دانشگاه، استاد خانم با دامنی کوتاه وارد کلاس شد و با تحسین رو کرد به من گفت: بایست و من ایستادم بعد رو کرد به بقیه دانشجوها و گفت: سیمین یک مسلمان محجبه اس تا زمانی که پیش ماست نه کسی بهش دست میده نه کسی بهش مشروب تعارف می کنه و ... سیمین میگه: برخورد خوب دانشگاهیهای اونجا در قبال حجاب من باعث شد که دیگه هیچ جا نه تنها از حجابم خجالت نکشم بلکه افتخار هم بکنم

ـ توی هواپیما هما چند خانم شصت سال به بالا با مسیرهای مشترک (اتاوای کانادا) مشغول صحبت هستند که یکیشون حضرت مادر بنده اس. برای ترانزیت هشت ساعته وارد فرودگاه لندن میشن،مادرم با حجاب چادر اول سراغ نمازخانه رو می گیرن و اقامه نماز می کنن و هر چقدر منتظر می نشینن همسفراشونو نمی بینن از نمازخونه میان بیرون که میبینن همون خانما با تاپ و آرایش های غلیظ روی صندلی های سالن نشستن و به محض دیدن مادرم اعراض می کنن...که یعنی !!!

ـ دیدم که در فتنه 88 با میک آپ های غلیظ و آتشین روسری هاشون روی سرشونه هاشون بود که فریاد می زدند: الله اکبر

ـ خواهرزاده سیزده سالم باهمکلاسی هاش برای گرفتن عکس پرسنلی میره عکاسیی که مدرسه شون معرفی کرده بعد از گرفتن عکس، عکاسه بهش میگیه: آفرین دخترم تو تنها دختری بودی که موهاتون بیرون نذاشتی. خواهرزاده ام ذوق می کنه و از اتاق عکاسی میاد بیرون که همکلاسیهاش بهش می گن: دوباره مث ننه جونا عکس انداختی؟ و همه بهش می خندن و اون دیگه ذوق نمی کنه!


[ شنبه 90/8/14 ] [ 8:24 صبح ] [ رضوانه (نگهبان بهشت) ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب