سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برگزیده همایش پارسی بلاگ و جشنواره امام من
 
قالب وبلاگ
سایت های مفید
پیوندهای روزانه

 

هو الحی لایموت

علی 31 تیر خیلی آرام و مظلومانه پر کشید و رفت...

مبارزه بیست ماهه علی با نوعی از سرطان باعث اعجاز تمام اساتید اهل فن و متخصصی عرصه کنسرشناسی شده بود. تحمل و آرامش خاطره و صبر صبا و محمد حسین هم به جای خود

روز 31 تیر شاید در گویش عامیانه گفته شود " علی راحت شد" ولی تاریخی جدید از ناآرامی ها و دلتنگی بچه هایش رقم خورد...

شبی که تلفنی خبر فوت علی را بهم دادند صبا و محمد حسین پاره های تن علی مهمان من بودم و تازه فهمیدم کسی که مصیبتی بر او حادث نشده ادعا دارد که بر اهل بیت نبی گریسته است. شکسته استخوان داند بهای مومیایی را...

دور از ریا باشد ان شالله:

زمانیکه تلفن به صدا درآمد و من خبر فوت علی را شنیدم از درون شکستم و با خنده ای تلخ به بچه ها گفتم: دوستم بود می خواست حالمو بپرسه...

حتی محمد حسین چهار ساله هم حرفمو باور نکرد...

کمی دلم را بردم در خرابه شام و سئوالهای رقیه حسین و شرمندگی زینب کبرا از عدم پاسخگویی...

خواستم صبای 12 ساله و محمد حسین 4 ساله را با رقیه سه ساله حسین مقایسه کنم که دیدم نهایت بی انصافیست:

فقط در بی پدریشان شبیه به هم هستند و رقیه بود و سوز تشنگی و تن مجروح و پای به خار نشسته و گوش بی گوشواره

یاد یک جمله افتادم:

رقیه مشقفش را می داند: بابا دو بخش دارد

بخشی به روی نیزه بخشی به روی صحرا.

کاش می دانستم جواب زینب علیه السلام به طفلی که به او بگوید: "دیگه این قدر دلم برای بابا علیم تنگ شده که دیگه اصلا دل نداره تنگ بشه پس کی از بهشت میاد؟" چی بوده؟

یا وقتی میگه: بهشت این قدر جای بدیه نه می ذارن آدم با باباش تلفنی حرف بزنه نه میذارن باباش برگرده خونه... ما که مستاصل شدیم از سئوالهای یومیه و دل تنگی مدام این بچه ها

نه صبر و ایمان زینب علیه السلام داریم نه قدرت پاسخگویی

ـــــــــــــــــــــــ

از روز فوت علی تا همین امروز دست و دل به نوشتن نمیرفت چون نمی تونم مطالب ناشی از غم بزرگو جمع و جور کنم.

 

 

 


[ دوشنبه 90/7/18 ] [ 3:57 عصر ] [ رضوانه (نگهبان بهشت) ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب