سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برگزیده همایش پارسی بلاگ و جشنواره امام من
 
قالب وبلاگ
سایت های مفید
پیوندهای روزانه

توی پست و اینجا تهران است 1 نوشتم که تهرانی بودن مهمه و چقدر افتخارداره، خدا قسمت کنه اگه 11 ماه سالو بچه تهران نبودید یک ماه محرم را باشید چون خیلی چیزها می بینید و تعجب نمی کنید مثلا:

اگه در ماه محرم درایستگاه اتوبوس دیدید که مانکن های بزک دوزک کرده با تیپ کلا مشکی با سرنشین های ماشین های ترمز کرده جلوی پاشون مشغول خوش و بش کردن هستند، تعجب نمی کنید چرا؟ چون تنها میراث محرم و عاشورا همین لباس مشکیه که اتفاقا بعضیها چقدر هم فشن وار رعایت میکنن...

اگه توی تهران توی ماه مبارک رمضان دیدید درست در بلندای روز که عطش، رمق هر روزه داری و برده یه پسر جوون داره با خنده بطری آبشو سرمی کشه و همون پسر روز عاشورا رفته زیرعلم امام حسین (ع) تعجب نمی کنید چرا؟ چون حسین دوستی فقط زوربازو می خواد که اتفاقا بعضیها خوبشو هم دارن...

 اگه دیدید در یکی از مقدسین شبهای عالم، وسط چهارراه گلوبندک یه خانم!(راستی که به اینها میگه خانم؟) دست به کمر ایستاده!!! ـ درست همون زمانی که مردم در مسجد بازار، مسجد ارگ و حسینیه کربلاییها دارن عزاداری می کنن ـ  این بار خیلی تعجب می کنید و یاد قدیسه گان حرم آل پیامبرمی افتید که چه مظلومانه در بیابان تفیده دوان شدند که مبادا نگاه حرامی بر آنها بلغزد وای از داغ دلهایشان وای ازعطش نفس گیرشان...

ـــ نمی دونم چرا یاده مرحوم علی گندابی افتادم لات و مست لایعقلی که در همین ایام آدم شد و با عشق حسین (ع) تا مرز قرب الهی تاخت.

اگه دیدید مداحی با صدای خش دار و سر و صورت عرق کرده توی تلویزیون میگه: همه زندگیم فدای اربابم حسین و قیمت هر شب مداحی همین آقا تا چند میلیون هم میشه تعجب نمی کنید چرا؟ چون هرکه پولش بیش قربش بیشتر...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عصر عاشورا  به سمت منزل میرم که پدر شهید امینی رو می بینم همون پدر شهیدیه که روز تشیع جنازه پسرش با لباس سفید و یه جعبه شیرینی از مشایعت کنندگان پسرش پذیرایی می کرد و خدا شاهد این صحنه بود که لبخند از لبهای حاج آقا ناپدید نمیشد. او هنوز هم در آلونک فلزی و کوچک خودش داره کفاشی می کنه... با دیدن پدر شهید امینی یاد شهدای تهران افتادم، یاد شیر بچه های لشکر 27 محمد رسول الله، یاد جانبازان شیمیایی ـ آنان که تنفس حضرت قمر بنی هاشم (ع) بر روی زمین هستند ـ یاد زحمت کشان گمنام انقلاب و جنگ*، یاد نازش کوچه و خیابونهای تهران به اسم 36 هزار شهید، واقعا 36 هزار شهید برای یک استان، شهید مجتهد موسوی، شهید سید حسینی که درسشو توی آمریکا ناتموم گذاشت و فقط برای جنگیدن اومد، شهید پلارک که هنوز کسی علت پراکنده شدن عطر خوش مزارشو نمی دونه ـ حتی برادرم که همرزمش بوده و سید احمد براش حکم باب الحوائجو داره، (بی شک همه شهدا باب الحوائج هستند ما بی نصیب و کم سعادتیم).

یاد نگاه همیشه مضطرب دشمن و بیگانه به تهران می افتم...در همه ایام و شرایط تهران براشون حکم ایرانو داره  که سکوت تهران سکوت ایرانه...

*چند وقتی ست که یکی از رزمندگان گمنام جنگ داره خاطرات جنگ و جبهه شو برام ایمیل می کنه تقریبا به عنوان وصیت این خاطرات رو بمن ودیعه می ده...و چقدر هم اصرار داره که نام و نشونیش فاش نشه...اگه قرار باشه در عمرم یکبارعهد شکنی کنم  افشا همین خاطراته...مترصد فرصت مناسبم ان شاالله.

 


[ شنبه 89/9/27 ] [ 9:26 صبح ] [ رضوانه (نگهبان بهشت) ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب