برگزیده همایش پارسی بلاگ و جشنواره امام من | ||
یکروز بعد از عمل فیکوی چشمم برای ویزیت مجدد رفتم پیش دکترم و ایشان رضایت کامل خودشونو از عمل اعلام کردند و فقط یه سفارش اکید داشتند: خانم منادی تحت هیچ شرایطی عینک آفتابیتونو تا 5 روز دیگه برنمی دارید. حتی موقع وضو و نماز...وضو هم جبیره مس از روی عینک...بعد این پنج روز حساس هم، همیشه در آفتاب باید عینک بزنید. بخاطر اینکه اهمیت حرفاشون ثابت کنه خودش مجددا عینکو به صورتم زد و دوباره تاکید کرد که: چون شما جوانترین مریض من هستید بشدت روی حرفهام تأکید میکنم... حرف دکترو گوش کردم و تصمیم گرفتم اصلا از خونه بیرون نرم نه بخاطر عینک، چون هم استعلاجی داشتم و هم نور خورشید اذیتم می کرد...خلاصه چند روز به همون منوال با عینک آفتابی بیتوته کردم. توی یکی از همون شبها امین و معین اومدم جلوی خونه: خاله اومدیم ببریمت بیرون چند روز بیرون نیومدی حتما حوصله ات خیلی سررفته. واقعا هم حوصله ام سررفته بود چون روز و شبو کلا شب می دیدم... با همون عینک سوار ماشین شدم و رفتیم به یکی از پارکهای اطراف خونه... شکل و شمایل من با اون عینک طوری بود که تقریبا نظر هر کسی رو جلب می کرد علی الخصوص بچه ها رو... یک مطلب توی ذهنم روشن شد: بدون درنظر گرفتن شرایط انسانها چقدر راحت آنها نقد می کنیم نقد که نه غیبت. و چون هیچ انسانی نمی تونه شرایط کسی دیگری رو درک کنه پس نقد مشروط ممنوع یا جایز؟ [ سه شنبه 89/8/25 ] [ 7:50 صبح ] [ رضوانه (نگهبان بهشت) ]
[ نظرات () ]
|