برگزیده همایش پارسی بلاگ و جشنواره امام من | ||
برای کسانیکه تازه کتابخوون شدند یا جنبه های مذهبی قوی دارند هیچ وقت خوندن کتاب ناطوردشتو توصیه نمی کنم...چون بعد از خوندن چند صفحه حتما میگه چقدر کلمات رکیک داره... موضوع اینه که آقای سلینجر تمام حدیث نفس منویات و نقطه نظراتی که از ذهن هولدن کالفیلد قهرمان جوان این کتاب می گذره را با صداقت تمام می نویسه... هولدن جوان دبیرستانیه که به خاطر نمره نگرفتن در چندتا درس از دبیرستانش اخراج می شه و چند روز در خیابانهای شهر سرگردانه تا به خونه برسه و به پدر ومادرش خبر اخراج شدنشو بده توی چند روز سرگردانی از یک نوجوان خام دبیرستان تبدیل میشه به جوان چشم و گوش باز که نوع زندگی آمریکایی برایش به ارمغان آورده میشه... سلینجر در این کتاب هر موضوعی که به ذهن کاراکترش ـ هولدن ـ می رسه مثل جنگ،مذهب، خانواده، تحصیل، سیاست، عشق، مسائل و انحرافات جنسی، مرگ و کلاهبرداری و... را بیان می کنه و نکته جالب اینه که نظر هولدن با نظر بقیه مردم کاملا متفاوته و البته بصورت تقریبی عقلانی...خواننده کتاب احساس می کنه ناطوردشت وبلاگ آقای سلینجره... واقعا همه ما در درون خودمون یک هولدن داریم... یک نکته دیگه که در هنگام مطالعه این کتاب به ذهنم رسید این بود که آقای فرهاد جعفری چقدر کتاب کافه پیانوی خودشو مثل ناطوردشت نوشته فقط مستقیما هولدن خودشه...اگه کسی کافه پیانو روخونده باشه از ادبیات عامیانه و بعضا خیلی راحت!!! ناطوردشت تعجب نمی کنه...البته ترجمه فوق العاده عامیانه آقای نجفی هم در فواصل کتاب ناطوردشت متعجب مون می کنه... فکر کنم هولدن بخاطر همین شخصیت خیلی محبوبه آمریکاییست چون بی غل و غش و صادقه...البته صداقت آمریکایی در فرهنگ لغت ما یه جور دیگه معنی میشه... وقتی ناطوردشت دستم بود می خواستم دوقرن سکوت زرین کوب رو هم دست بگیره دیدم واقعا نمی تونم ذهنمو جمع کنه که از جامعه آمریکایی یه دفعه بپره وسط جامعه ایرانی و عربی... [ دوشنبه 89/8/3 ] [ 9:33 صبح ] [ رضوانه (نگهبان بهشت) ]
[ نظرات () ]
|